توضیحات: Lexi Luna اخیراً احساس میکند واقعا مورد غفلت قرار گرفته است. شوهرش آن طور که شایسته بود به او توجه نکرد و برای همیشه از زمانی که برای خودش وقت گذاشته بود گذشته است. سرانجام یک میلف بیگتیت یک روز کامل برای خودش داشت، بدون هیچ فرزندی، همسر یا شوهری که نگرانش باشد، و هدفش نوشیدن و خودارضایی در تمام طول روز بود. پس از اینکه پسرخوانده خود، تایلر نیکسون را به مدرسه آورد، شروع به کار کرد تا خودش را تقدیر کند. او مجموعه اسباببازیهای جنسی خود را درست کانال چت سکسی میکند و مدتی را با احساس فتیش خامهای و سینههای بزرگ خود میگذراند. این غیر قابل باور است، بنابراین لکسی چوبی را بر روی دیلدو برداشت و آن را روی زمین گذاشت تا سوار شود. آن زمان بود که لکسی متوجه شد که تایلر لباس مدرسه را که به خانه فرستاده فراموش کرده است. لکسی پسر خوانده اش را می فرستد، اما نه قبل از اینکه تایلر نگاه دقیق تری به نامادری بی پولش بیندازد. لحظاتی بعد برگشت و یک میان وعده سفارش داد. مدت زیادی است که لکسی لحظه ای برای خودش نداشته است.