توضیحات: استازیا سی سبزه روسی شیک روز سختی را در دفتر سپری کرد. اما او می‌داند که چگونه به محض رسیدن به خانه استرس را از بین ببرد: لباس‌هایش را در می‌آورد و با عصبانیت شروع می‌کند به انگشت‌های خودش، بیدمشک صورتی کوچکش را به صورت شما می‌زند تا در حالی که لوبیاها را از جلو و پشت نوک می‌زنید، لذت ببرید. اما گریه‌های لذت‌بخش او به هم اتاقی‌اش، ویلی چتسکس ریگال، هشدار می‌دهد که اتفاقی افتاده است - و نه فقط خروس! او در استازیا راه می‌رود و او لحظه‌ای از لذت خود دست بر نمی‌دارد، بنابراین وارد می‌شود و با ارائه خدمات زخم مناسب به همراه خدمه چاقش، از انگشتان پا مراقبت می‌کند. استاشیا که تصمیم گرفت آنت را با دادن آن به او در الاغ بالا ببرد، به بالا نگاه کرد و هم اتاقی دیگرشان، وگا را دید که هر دوی آنها را تماشا می‌کرد و پرت می‌شد! لعنتی؟!؟ اما استاشیا در لحظه توقف است، بنابراین وقتی وگا چوب دستی خود را به صورت او می‌چسبد، آن را جلا می‌دهد در حالی که ویلی از پشت به راه رفتن ادامه می‌دهد. اما پسرها زمانی که تصمیم می‌گیرند آن را در هر دو ساعت به او بدهند، استازیا را به حداکثر می‌رسانند.