توضیحات: ژینبرا بلوچی زن داغ اسپانیایی سنوریتا تنها یک چیز در ذهن خود دارد: یک خروس بزرگ سیاه! امروز او دارد تکالیف ریاضی خود را امتحان می‌کند، اما نمی‌تواند از فکر کشیدن سینه کوچکش توسط مقداری دونگ تیره دست بکشد. او سرانجام گوشی خود را در می آورد و لیست برادران سیاه پوستی را که مدام با آنها تماس می گیرد ورق چت سمسی می زند تا زمانی که به نمایه عیسی ریس برسد. دیدن سینه عظیم و ماهیچه های مواج او برای جاری شدن آب بدن او کافی است. با او تماس گرفتم و ترتیبی دادم که او برای تاریخ بعدی درس بخواند، اما تنها هندسه ای که او به آن اهمیت می داد این بود که آیا مستطیل سیاه او در پنج ضلعی صورتی قرار می گیرد یا نه. او برای این تاریخ آنقدر داغ است که انگشتانش را روی موهایش می کشد و از فرجش می چکد تا بیاید. زمانی که در محل عیسی قرار گرفت، مدت زیادی نگذشت که کتابها فراموش شدند، او جذابیت جانسون را در گلویش فرو برد.