توضیحات: امیلی یک پری سبزه جوان است که گم شده است، اما وقتی گل میخ به کمک او می آید، او را به جای خود برمی گرداند تا قدردانی اش را نشان دهد. پس از چند بوسه عاشقانه و پیشبازی، او با سخاوت لانه کچل عسلی او را می لیسید و سعی چتسکس می کند راه خود را در قلب او لیس بزند. با شعله ور شدن اشتیاق او، احساسی بود، از مکیدن، سوزن سوزن شدن قوی او، با طعمی جدی، لذیذ و فاسد لذت می برد. او که گرسنه چیزهای بیشتر است، به دزدی دختر گاوچرانش، باسن های زیبا، تنگ و گردش می رود، مشتاقانه دنبال او می رود، ناله می کند و جیغ می کشد، در حالی که یورتمه به سمت والهالای خود می رود، با شادی و نشاط. سپس، او را در میسیونر می خواباند، با ابزار غول پیکر خود، در آستین لرزانش، در حالی که ناله می کند و گریه می کند، با لذت زوزه می کشد، در حالی که منفجر می شود، در ارگاسم های متعدد، زیبا، فریاد، تشنج بدنی.